آنیساآنیسا، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه سن داره

برای آنیسای عزیزمان

آنا یعنی ....

تو این روزای پاییزی آنیسا هر روز مامان رو مجبور میکنه که بِبَرَتش دَدَ !مامان هم با وجود این که امتحانات ترم دانشگاه شروع شده و هنوز یک سوم کتاب ها رو نخونده تسلیم این دختر شیطون میشه و با خودش میگه حق با بچمه گناه داره!خلاصه که آنیسا اصلا فرصت نمیده لباسام رو بپوشم و باید بدو بدو حاضرشم و یه دور کوچولو اطراف خونه بزنیم و... مسیر پارک رو که کاملا بلده و اگر بریم اون سمت خیابون سری میگه تاتا و خودش رو به پارک و وسایل بازی میرسونه بعضی روزها هم میریم بوستان یا جاهایی که خانه بازی سرپوشیده دارند و دخترک حسابی بازی میکنه و موقع برگشت بابا میاد دنبالمون واسش حلقه های هوش خریدیم خیلی جالبه 12 تا حلقه رو تقریبا بدون اشتباه از بزرگ به کوچیک میچینه...
30 آذر 1391

آنیسا وروجک من!

جوجه خوشگل ما این روزها هر کاری کنیم بلافاصله تقلید میکنه و گاهی اوقات اصلا نمیفهمیم که کی جلوش این کار رو انجام دادیم که یاد گرفته! مثلا ما اصلا لب تاب رو دم دستش نمیزاریم و همیشه روی میز و جایی هست که اصلا دستش بهش نمیرسه ولی چند روز پیش ازم خواست که بزارمش رو صندلی جلوی کامپیوتر و تا نشست دستش رو گذاشت رو موس و تکون میداد بعد یه خورده تایپ کرد و در آخر هم کابل هارد رو گرفت و سر جاش وصل کرد و.... اینقدر این روزها کارهای مشابه این قضیه زیاد انجام داده و انقدر زود تقلید میکنه که ما باید مدام حواسمون جمع باشه و مواظب حرکاتمون باشیم همه چیز خونه رو باید تو لباس شویی پیدا کنیم از گوشی تلفن گرفته تا موبایل و اسباب بازی هرچیزی رو که پیدا کنه م...
25 آذر 1391

چچچچچییه؟؟؟

چند روزی میشه که اومدیم شمال پیش مامان جون اینا و حسابی داره به هممون خوشمیگذره!البته فکر کنم آنیسا به آب  اینجا حساسیت داره چون هر سری که می آیم  جای پوشکش می سوزه و قرمز میشه! دخترکم اینقدر ذوق داره که اینجا هستیم صبحا زودتر بیدار میشه و شبها تا دیر وقت بیداره و به زور باید بخوابه کلی همه رو به بازی میگیره و چون کوچکترین عضو کل فامیله خاطر خواه زیاد داره و  هر روز خاله و دایی و دوست و آشنا به عشق آنیسا میان و به ما سر میزنن و مارو خوشحال میکنن تو راه که داشتیم میومدیم ده دقیقه هم توی baby seat ننشست کلی اذیت شدم واقعا نگه داشتن یه بچه تو این سن برای 5 ساعت توی ماشین خیلی سخته طوری که وقتی پیاده شدیم دیگه دست و پا و کمر و...
24 آذر 1391

17 ماهه مهربونم

ما برگشتیم خونه!مریضی آنیسا هم بهتر شده و رو به بهبوده فقط یکم بی اشتهاست چون دندون های نیش  پایین و کناریاش دارند باهم در میان و کلی لثه اش ورم کرده دختر مهربون من این روزها حسابی مامانی شده و حاضر نیست یه لحظه از جلوی چشمش دورشم هرجا میخواد بره و هر کاری که بخواد بکنه میاد دست منو میگیره و با خودش میبره!وقتی من رو در حال درس خوندن ببینه هر کاری میکنه که حواسم پرت شه و قید درس خوندن رو بزنم اولش از سر و گردنم آویزون میشه بعد سرش رو تو کتاب میاره دالی میکنه یا تمام سر و صورتم رو میبوسه !  دیگه بی خیال آهنگ بعد ازنسترن شده و علاقه زیادی به آهنگ افشین (قلبم میزنه بوم بوم) پیدا کرده و هر وقت این آهنگ پخش میشه کلی ذوق میکنه و میر...
21 آذر 1391

نی نی نازم مریضه!!!

آنیسا جونم الان خوابیده ولی مدام سرفه میکنه و از خواب پا میشه بهش آب هم میدم نمی خوره امروز بردیمش دکتر گفت حساسیته !خیلی ناراحتم کلی اعصابم بهم ریخته دلم براش میسوزه که نمی تونه درست و حسابی بخوابه این سرفه های لعنتی خیلی اذیتش میکنند  وسط خواب پا میشه گریه میکنه خدا کنه هرچه زودتر دختری خوب و سرحال بشه ...
7 آذر 1391

آنیسا و تولد دایی جون

امشب تولد دایی بود وبه آنیسا حسابی خوش گذشت با اینکه امروز اصلا روز خوبی نبود و سرما خوردگی و ورم شدید لثه هاش که نشون میداد داره دندون در میاره باعث شده بود که بچم بی حال و بی اشتها بشه اما شب خوبی بود و یه تولد کوچیک خانوادگی روحیمون رو عوض کرد   دایی جون تولدت مبارک ایشالا همیشه شاد و موفق باشی ...
7 آذر 1391
1